فلسفه قيام حسينی
عقاد میگويد : . . . انما الحكم فی صواب الحسين و خطئه لامرين لا
يختلفان باختلاف الزمان و اصحاب السلطان ، و البواعث النفسية التی تدور
علی طبيعة الانسان الباقية و النتائج المقررش التی مثلت للعيان باتفاق
الاقوال . . .
" عقاد " علل و بواعث نفسی را اينطور توضيح میدهد :
اولا ملك يزيد ثابت و محكم و پابرجا نبود - مثل ملك معاويه - به جهت
اينكه تنها مغيرش بن شعبه حاكم آنوقت كوفه كه از حكومت عزل شده بود اين
پيشنهاد ( ولايت عهدی يزيد ) را كرد و خود معاويه باور نمی كرد ، با زياد
مشورت كرد او هم صلاح نديد ( لا اقل حاضرا ) . مروان حكم سخت مخالف بود
و خودش طمع داشت و حتی در فكر شورش افتاد و بعد با ماهی هزار دينار
برای خود و صد دينار برای دوستان قانع شد . سعيد پسر عثمان از معاويه گله
كرد كه پدر و مادر و خود من از يزيد و پدر و مادرش بهترين هستيم و بعد
هم با دريافت ولايت خراسان راضی شد و رفت . پس اين حكومت استقرار
نداشت بذاته .
ثانيا دولت يزيد از ابتدا بناء كارش برسب علی ( ع ) و آل علی بود و
اگر حسين ( ع ) بيعت میكرد ناچار بود وفا كند و اين خود امضاء اين سنت
سيئه بود و نسل بعد نسل مورد قبول واقع میشد . ( حكومت يزيد از معاويه
صد درجه بدتر بود زيرا سر به رسوائی زده بود ) .
اما راجع به نتايج اين حركت : اولا خود يزيد نتوانست آب خوشی از
گلويش فرو برود . حادثه مدينه دنبال حادثه كربلا
بود . عبدالله بن زبير وسيله تبليغاتی خوبی يافت و قضيه مكه واقع شد .
بعدها " يالثارات الحسين " ستاری بود كه در تمام مدت شصت ساله بعدی
بنی اميه همواره حكومت اموری را میلرزانيد . لهذا بعضيها مثل مارتين
آلمانی سياست حسينی را از اول متوجه همين هدفها میدانند .
عقاد راجع به حركت دادن نساء و اطفال میگويد : " . . . انما يبدو
الخطاء فی هذه الحركة حين تنظر اليها من زاوية واحدش ضيقة المجال قريبة
المرمی ، و هی زاوية العمل الفردی الذی يراض باساليب المعيشة اليومية و
يدور علی النفع العاجل للقائمين به والدا عين اليه . . . " ( 1 )
میگويد مسلم قادر بود خيلی كارها از قبيل كارهای ابن زياد بكند ،
مالهائی بگيرد و ببخشد و بكشد ، ولی برخلاف اصولی بود كه پيروی میكرد .
مسلم در حالی كه آماده كشته
شدن بود وصيت كرد هفتصد درهم قرض دارم ، زره و شمشيرم را بفروشيد و ادا
كنيد ! ( مسلم در فكر صاف كردن مال مردم هم در دوره چند روزه حكومت
خودش نيافتاد با اينكه فرمان حضرت به منزله اجازه سهم امام هم بود